قصه های پند آموز قابوسنامه
- رده سنی : ب و ج
- تعداد جلد : 1
- موضوع : کودک و نوجوان
- ناشر : هنارس
- نویسنده : مهدی علمی دانشور
بازنویسی و بازگردانی متون کهن از دیرباز در میان فارسی دوستان و نویسندگان بزرگ ایران زمین رسم بوده است. ابراهیم پورداود، احسان یارشاطر و مهدی آذر یزدی و ... از جمله این نویسندگان بزرگ هستند که دست به قلم شدند و آثار متون کهن را برای کودکان و نوجوانان بازنویسی کرده اند. مهدی علمی دانشور باتوجه به تجربه بزرگان، دست به کار بزرگی زد و متون کهن را برای کودکان بازنویسی کرده است. «کتاب قابوسنامه» جناب عنصرالمعالی، کِیکاووسبن وُشمگیر یکی از شیرین ترین و جذاب ترین کتابهای کلاسیک پارسی به شمار می آید. با توجه به قدمت کتاب، خوانش این کتاب برای کودکان کمی سخت به نظر می رسد، اما مهدی علمی دانشور این کتاب را برای رده سنی «ب» و «ج» بازگردانی و بازنویسی کرده است. این کتاب زیبا با بهترین دستگاه های چاپ به صورت چهار رنگ و در قطع رقعی به چاپ رساند. این کتاب، کاملا آموزشی محور و بر اساس متدهای نوین آموزشی نگارش و طراحی شده اند. ار نکات مهم این سری کتابها این است که داستانها بر اساس نظرات دقیق گروه رواشناسی کودک تالیف و مسابقه های رشد مهارت و خلاقیت در درون داستانها قرار گرفته شدند.
۵۸,۰۰۰ تومان
قابوسنامه، یکی از کتابهاي با ارزش و تاریخی در ادبیات فارسی است. نویسندهي این کتاب، عنصرالمعالی، کِیکاووسبن وُشمگیر است.
اجداد عنصرالمعالی سالها در نواحی شمال ایران حکومت کردند. در اصل عُنصرالمعالی این کتاب را برای آن نوشت، تا وقتی که فرزندش گیلانشاه به حکومت رسید، بداند چگونه وظایف خود را انجام دهد. قابوسنامه در اصل، 44 فصل دارد. اسامی برخی فصلهاي آن، تربیت فرزند، مملکتداري، آداب اجتماعی، دانش و فنون است. در هر فصل کتاب هم حکایتهاي شیرین و جذابی وجود دارد که محتواي آنها با موضوعات کتاب ارتباط دارد. این کتاب در سال 475قمري، نوشته شده است.
ملکالشعرا بهار ـ شاعر نامدار معاصر ـ کتاب قابوسنامه را مجموعهاي از تمدن اسلامی، پیش از حملهي مغولها به ایران میداند.
آنچه در کتاب حاضر میخوانید، بازنویسی قصههایی از کتاب قابوسنامه است. شاید با خودتان بگویید چرا ما خلاصهای از اصل کتاب را برایتان بازگو نکرده و قصهها را بازنویسی کردهایم؟
دلیل آن، این است که زبان گفتاری کتاب، کمی سنگین است و امروز، خواندن کتاب قابوسنامه براي شما کودکان و نوجوانان عزیز، به همان زبان و قدرتی که آن دانشمند بزرگ نوشته، آسان نیست و از طرفی هم، حیف است که شما از این گنج، که میراث واقعی گذشتگان براي شماست، بینصیب بمانید.
به همین علت تصمیم گرفتیم شماري از قصّهها و حکایتهاي این کتاب را که به جهت موضوعی براي گروه سنی شما مناسبتر بود، انتخاب و به زبان ساده و امروزي و حال و هوایی آشناتر، برایتان بازنویسی کنیم. محصول تلاش ما، کتابی است که پیش رو دارید. امیدواریم شیرینی و جذابیت مطالب، محفوظ مانده باشد و شما از خواندنش لذت ببرید.
برای این که با نثر روان کتاب آشنا شوید بخشی از متن و داستان اول آن را برایتان می آوریم:
داستان اول: درختِ شاهد
در روزی از روزهای خوب خدا، مردي در کوچه در حالی که یقهی مرد دیگری را گرفته بود، فریاد میزد:
«مردم به فریادم برسید، بدبخت شدم، بیچاره شدم.»
مردی که یقهاش در دست آن مرد بود، دائم دست او را از یقهي خودش جدا میکرد و جواب میداد:
«من به تو هیچ پولی بدهکار نیستم. تو دروغگویی.»
با فریادهای مرد، مردم دور آنها جمع شدند. مرد طلبکار آرام نمیشد و مُدام داد می زد:
«صبر من تمام شده. در این مدت هرچهقدر صبر کردم، دیگر نمیتوانم. حالا میخواهم طلبم را از تو بگیرم. مطمئن باش امروز طلبم را از تو میگیرم.
مرد بدهکار هم تا چند دقیقهی قبل آرامتر بود، صدایش را بلندتر کرد و گفت:
«مردم، شما این آدم را نمیشناسید، او یک دروغگو است. منِ بیگناه را با یک نفر دیگر اشتباه گرفته و میگوید از من طلبکار است.»
مرد طلبکار دوباره یقهي او را گرفت. مرد بدهکار هم کوتاه نمیآمد و به یقهي او چنگ زد. نزدیک بود که هر دو باهم کتککاري کنند.
یکی از همسایهها که مرد طلبکار را میشناخت رو به مرد بدهکار کرد و گفت:
«من این مرد طلبکار را میشناسم. او همسایهي من است و آدم نجیب و درستکاري است. من در این مدت هیچوقت از او دروغی نشنیدهام.
مرد طلبکار به آرامی در گوش مرد بدهکار گفت:
«تا آبرویت بیشتر از این نرفته، بیا و بدهی من را بده. مردم هرچقدر جمع شوند به ضرر خودت است. همه منرا میشناسند. این مردم جز خوبی چیزی از من ندیدهاند.»
مرد بدهکار گوشش به این حرفها نمیرفت و مدام حرفهای مرد طلبکار را رد میکرد. دوباره یقههم را گرفتند و شروع کردند به هل دادن هم و نزدیک بود که کتککاری کنند که مغازهدارهای بازار جلو رفتند و نگذاشتند دعوای آنها شدیدتر شود. مرد میانسالی میان جمعیت بود که گفت:
«این که دعوا ندارد، بهتر است همین الان هر دوی شما پیش قاضی شهر بروید، تا قاضی بین شما قضاوت کند.»
مرد بدهکار سریع گفت:
پیرمرد این چه حرفی است که تو میزنی؟ نمیشود که هرکس از راه برسد و ادعایی داشت سریع برود وقت قاضی را بگیرد.»
مرد طلبکار گفت:
«من هم پیشنهاد شما را قبول دارم. مدتهاست این مرد نگذاشته آب خوش از گلوی من پایین برود. باید از اول همین کار را میکردم. باید برویم پیش قاضی. هرچهقدر خواستم آبروداری کنم فایدهای ندارد. این مرد خودش میخواهد که آبرویش برود.
ادامه این داستان زیبا را در کتاب قابوسنامه دنبال کنید
کتاب افست
نوع صحافی | جلد سخت |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | 176 |
نویسنده | مهدی علمی دانشور |
ناشر | هنارس |
موضوع | کودک و نوجوان |
تعداد جلد | 1 |
رده سنی | ب و ج |
فایل | نوع فایل | اندازه فایل (مگابایت) |
---|
ثبت نظر
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.